۲۴
دی
هرچند دورم از تو و تاریک و گمراهم
یا حضرت معصومه! #او را از تو میخواهم
هر آرزو اشکی شد و از چشمها افتاد
هرروز بیش از پیش من از خویش میکاهم
زیر و بمی هم هست اگر بی نغمۀ غم نیست
همصحبتِ فریادم و همسایۀ آهم
هربار که برخواستم از نو زمین خوردم
از جادهام بر چاله و از چاله بر چاهم
در من نمیمیرد ولی این نابهجا امّید
در من نمیخشکد ولی چشمِ به درگاهم
«ما را در آن درگاه راهی نیست...»؛ میگویند
اما دلم آنجاست، میدانم .. و میخواهم
گم میشوم هرچند در راه تو، باکی نیست
خوب است: دائم زائرم، هرروز در راهم
با نام او جاریست در این خانۀ متروک
#ذکر سحرگاه من و ورد شبانگاهم ...
یا حضرت معصومه! توفیقِ زیارت ده!
اما مگو تنها، مروت کن بگو «#با_هم»
حسن صنوبری