الهام

خلوت روح...

الهام

خلوت روح...

دانشجوی پزشکی علاقه‌مند به شعر...

شعر هایی را می‌خوانید که با آنها زندگی می‌کنم.

تبادل شعر، تبادل احساس است. خوشحال می‌شوم به تبادل شعر!

پیوندها

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «غروب جمعه» ثبت شده است

۲۶
خرداد

نوشته اند دلم را برای خون جگری

بدون گریه زمانه نمی شود سپری


نیازمند تکامل به گریه محتاج است

درخت آب ندیده نمی دهد ثمری


دو فیض، توشۀ راه سلوک عشاق است

توسل سحری و عنایت سحری


هزار نافله خواندن چه فایده دارد

اگر نداشته باشد به عاشقان نظری


به هر دری که زدم باز پشت در ماندم

بس است در زدن من، بس است در به دری


برای بنده خریدن بیا سر بازار

چه خوب می شود این مرتبه مرا بخری


بدون تو چه بلاها که بر سرم آمد

چه حاجت است به گفتن، خودت که با خبری


همیشه خیر قنوت تو می رسد به همه

اگر چه نام مرا در نوافلت نبری


خودت برای ظهورت دعا کن و برگرد

دعای من به خودم هم نمی کند اثری


یگانه منتقم خون کربلا برگرد

قسم به عمه مظلومه ات بیا برگرد


علی اکبر لطیفیان

  • امیرحسین
۱۷
مهر

چون آفتاب خزانی، بی تو دل من گرفته‌ست
جانا! کجایی که بی تو، خورشید روشن گرفته‌ست


این آسمان بی تو گویی، سنگی‌ست بر خانه امروز
سنگی که راه نفس را بر چاه بیژن گرفته‌ست


از چشم می‌گیرم آبی، تا پای تا سر نسوزم
زین آتش سرکشی که، در من به خرمن گرفته‌ست


ترسم نیایی و آید، خاکستر من به سویت
آه از حریقی که بی تو، در سینه دامن گرفته‌ست


از کشتنم دیگر انگار، پروا نمی داری ای یار
حالی که این دیر و دورت، خونم به گردن گرفته‌ست


چون خستگان زمین‌گیر، تن بسته دارم به زنجیر
بال پریدن شکسته، پای دویدن گرفته‌ست


آه ای سفر کرده برگرد، ای طاقت بُرده برگرد
برگرد کاین بی‌قراری، آرامش از من گرفته‌ست


حسین منزوی

  • امیرحسین