الهام

خلوت روح...

الهام

خلوت روح...

دانشجوی پزشکی علاقه‌مند به شعر...

شعر هایی را می‌خوانید که با آنها زندگی می‌کنم.

تبادل شعر، تبادل احساس است. خوشحال می‌شوم به تبادل شعر!

پیوندها

عشق است و حماقت..

شنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۴۹ ب.ظ

چشمان من از این طرف پرده‌ی توری 
افتاد به یک تکّه‌ی خورشید؛ به حوری! 
 
یک ماه جبینی که دو تا دکمه‌ی مشکی... 
- مانند دو شاتوت کف ظرف بلوری - 
 
را جای دو تا چشم به من دوخته بود و... 
استغفرالله... نگویم که چجوری... 
 
با عشوه که نه! بدتر از آن! با مثلاً حُجب 
با روسری گل گلی‌اش، گور به گوری... 
 
از پرده و از پنجره و از در و دیوار 
می‌برد قرار از همه... می‌برد صبوری 
 
گنجشک شدم، بال زدم تا لب دیوار 
گل کرد لپش مثل گل قرمز قوری 
 
بین من و او پنجره‌شان فاصله انداخت 
فریاد از این فاصله، از این همه دوری 
 
آن قدر به آن پنجره کوبید مرا عشق 
تا عقل، به کل متهمم کرد به کوری 
 
گور پدر پنجره‌های دو جداره! 
عشق است و حماقت...


رضا احسان‌پور

نظرات  (۱)

فوق العاده بود!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی