به سر سبز تو ای سرو که چون خاک شوم
جمعه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۴، ۰۶:۵۷ ب.ظ
خیز و در کاسهی زر آب طربناک انداز
پیش از آنی که شود کاسهی سر خاک انداز
عاقبت منزل ما وادی خاموشان است
حالیا غلغله در گنبد افلاک انداز
ملک این مزرعه دانی که ثباتی نکند
آتشی از جگر جام در املاک انداز
به سر سبز تو ای سرو که چون خاک شوم
ناز از سر بنه و سایه بر آن خاک انداز
دل ما را که ز مار سر زلف تو بخست
از لب خود به شفاخانهی تریاک انداز
غسل در اشک زدم کاهل طریقت گویند
پاک شو اول و پس دیده بر آن پاک انداز
یارب آن زاهد خود بین که به جز عیب ندید
دود آهیش در آیینه ی ادراک انداز
چشم آلوده نظر از رخ جانان دور است
بر رخ او نظر از آینهی پاک انداز
چون گل از نکهت او جامه قبا کن حافظ
وین قبا در ره آن قامت چالاک انداز...
شاهد.
حافظ