تبر به دست بیا ای سوار آمدنی
شنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۲۰ ب.ظ
تو یوسفی تو که لبریز بوی پیرهنی
تو یوسفی تو که یا ایّها العزیز منی
بگو چه ها که نکردیم بعد اینهمه سال
در انتظار تو ما، ما برادران تنی
به روز حادثه یک یک بهانه آوردیم
گریختیم همه هر طرف فقیر و غنی
غنی بهانۀ دار و ندار خود را کرد
فقیر گفت که من زنده ام ز بی کفنی!
سراغت از که بگیرم که خنده ام نکنند
کجای شهر به دنبال آهوی ختنی...؟
"حجابُک العربی" آفتابک العجمی
جمالک المدنی عاشقانک الیمنی
نیامدی و چه بتخانه ها به پا نشده است
تبر به دست بیا ای سوار آمدنی
مهدی جهاندار
عید مبروک