فقط مادر تو مانده و من
سه شنبه, ۵ آبان ۱۳۹۴، ۱۲:۱۲ ق.ظ
ته گودال فقط پیکر تو مانده و من
همه رفتند فقط مادر تو مانده و من
سر و انگشتر و انگشت به غارت بردند
پاره های بدن بی سر تو مانده و من
بوسه باید به روی گونه نشیند اما
چاره ای نیست, رگ حنجر تو مانده و من
تو و عباس که رفتید... از آن روز به بعد
زخم های بدن دختر تو مانده و من
باورم نیست که تنها به سفر خواهم رفت
همه ی دلخوشی ام! باور تو مانده و من
خاطرت جمع, خرابه همه چیز آرام است
همه خوابند فقط همسر تو مانده و من..
داوود رحیمی