الهام

خلوت روح...

الهام

خلوت روح...

دانشجوی پزشکی علاقه‌مند به شعر...

شعر هایی را می‌خوانید که با آنها زندگی می‌کنم.

تبادل شعر، تبادل احساس است. خوشحال می‌شوم به تبادل شعر!

پیوندها

۲ مطلب با موضوع «رضا احسان‌پور» ثبت شده است

۰۷
شهریور

خوبِ من! حیف است حال خوبمان را بد کنیم 
راه رود جاری احساسمان را سد کنیم 

عشق، در هر حالتی خوب است؛ خوبِ خوبِ خوب 
پس نباید با "اگر" یا "شاید" آن را بد کنیم 

دل به دریا می‌زنم... دل را به دریا می‌زنی؟ 
تا توکّل بر هر آنچه پیش می‌آید کنیم 

جای حسرت خوردن و ماندن، بیا راهی شویم 
پایمان را نذر راه و قسمتِ مقصد کنیم 

می‌توانی، می‌توانم، می‌شود؛ نه! شک نکن 
باورم کن تا "نباید" را "فقط باید" کنیم 

زندگی جاریست؛ بسم الله... از آغاز راه...  
نقطه‌های مشترک را می‌شود ممتد کنیم 

آخرش روزی بهار خنده‌هامان می‌رسد 
پس بیا با عشق، فصل بغضمان را رد کنیم


رضا احسان‌پور

  • امیرحسین
۰۷
شهریور

چشمان من از این طرف پرده‌ی توری 
افتاد به یک تکّه‌ی خورشید؛ به حوری! 
 
یک ماه جبینی که دو تا دکمه‌ی مشکی... 
- مانند دو شاتوت کف ظرف بلوری - 
 
را جای دو تا چشم به من دوخته بود و... 
استغفرالله... نگویم که چجوری... 
 
با عشوه که نه! بدتر از آن! با مثلاً حُجب 
با روسری گل گلی‌اش، گور به گوری... 
 
از پرده و از پنجره و از در و دیوار 
می‌برد قرار از همه... می‌برد صبوری 
 
گنجشک شدم، بال زدم تا لب دیوار 
گل کرد لپش مثل گل قرمز قوری 
 
بین من و او پنجره‌شان فاصله انداخت 
فریاد از این فاصله، از این همه دوری 
 
آن قدر به آن پنجره کوبید مرا عشق 
تا عقل، به کل متهمم کرد به کوری 
 
گور پدر پنجره‌های دو جداره! 
عشق است و حماقت...


رضا احسان‌پور

  • امیرحسین