الهام

خلوت روح...

الهام

خلوت روح...

دانشجوی پزشکی علاقه‌مند به شعر...

شعر هایی را می‌خوانید که با آنها زندگی می‌کنم.

تبادل شعر، تبادل احساس است. خوشحال می‌شوم به تبادل شعر!

پیوندها

عیشم مدام است از لعل دلخواه
کارم به کام است، الحمدلله


ای بخت سرکش، تنگش به بر کش
گه جام زر کش، گه لعل دلخواه


ما را به رندی افسانه کردند
پیران جاهل، شیخان گمراه!


از دست زاهد کردیم توبه
وز فعل عابد، استغفر الله


جانا چه گویم شرح فراقت
چشمی و صد نم، جانی و صد آه...


کافر مبیناد  این غم که دیده ست
از قامتت سرو، از عارضت ماه


شوق لبت برد از یاد حافظ
درس شبانه، ورد سحرگاه..


نظرات  (۴)

درود
سپاس از شعرهای زیبایی که انتخاب می کنید
خوشحال شدم و لذت بردم
فرمودید خوشحال میشید به تبادل شعر

خدمت شما:

حال من مثل جوانهای دبیرستانی ست
رشته ام سخت ترین تجربه ی انسانی ست

گوشه ی چشم تو یک پا و دو دستم بالاست
عشق در مدرسمان وسوسه ای شیطانی ست

زنگ ورزش که کنارت بدوم کوتاه است
زنگ دینی که تو پرهیز کنی طولانی ست

ادبیات غزلهای من از شیراز است
حکمت هندسه ی چشم شما یونانی ست

تخت جمشید که زیبایی تو در آن نیست
زنگ تاریخ فلاکت زده ی ایرانی ست

جبر سخت است و نمیفهمم و بیزارم از آن
زنگ ما میخورد و مرحله ی پایانی ست

امتحانی نگرفتی تو و مردود شدم
این همه فاصله تعطیلی تابستانی ست


علیرضا دهقانیان


پاسخ:
سلام
بسیار خوشحال شدم که این شعر زیبا رو به اشتراک گذاشتید اینجا.
باز هم منتظرتون هستم:)
چه حرف ها که درونم نگفته می ماند
خوشا به حال شما ها که شاعری بلدید...
مریز ابروی سرازیر مارا.... 
 سلام
انصافا شعر ها که ناب و زیبا ، حال و هوا و فضای سایت هم که بی نهایت زیبا ....، اون "خلوت روح.... "هم که یه دنیا حرف توش هست...!
خلاصه اینکه مشعوفم و مسرور که چنین فضایی رو دیدم!
این شعر هم تقدیم به شما ؛
📌 یک جرعه شعر  ☘

در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست،
می‌رسم با تو به خانه، از خیابانی که نیست !

می‌نشینی رو به رویم خستگی در می‌کنی
چای می‌ریزم برایت توی فنجانی که نیست !

باز می‌خندی و می‌پرسی که حالت بهتر است ؟
باز می‌خندم که خیلی... گرچه می‌دانی که نیست !

شعر می‌خوانم برایت، واژه ها گل می‌کنند
یاس و مریم می‌گذارم توی گلدانی که نیست !

چشم می.دوزم به چشمت، می‌شود آیا کمی
دست‌هایم را بگیری، بینِ دستانی که نیست ؟ :)

وقتِ رفتن می‌شود، با بغض می‌گویم نرو...
پشت پایت اشک می‌ریزم، در ایوانی که نیست !

میروی و خانه لبریز از نبودت می‌شود
باز تنها می‌شوم با یاد مهمانی که نیست !


رفته‌ای و بعد تو این کارِ هر روز من است
باورِ این‌که نباشی، کار آسانی که نیست !

✏️ بیتا امیری

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی