عیشم مدام است از لعل دلخواه
کارم به کام است، الحمدلله
ای بخت سرکش، تنگش به بر کش
گه جام زر کش، گه لعل دلخواه
ما را به رندی افسانه کردند
پیران جاهل، شیخان گمراه!
از دست زاهد کردیم توبه
وز فعل عابد، استغفر الله
جانا چه گویم شرح فراقت
چشمی و صد نم، جانی و صد آه...
کافر مبیناد این غم که دیده ست
از قامتت سرو، از عارضت ماه
شوق لبت برد از یاد حافظ
درس شبانه، ورد سحرگاه..
فرمودید خوشحال میشید به تبادل شعر
حال من مثل جوانهای دبیرستانی ست
رشته ام سخت ترین تجربه ی انسانی ست
گوشه ی چشم تو یک پا و دو دستم بالاست
عشق در مدرسمان وسوسه ای شیطانی ست
زنگ ورزش که کنارت بدوم کوتاه است
زنگ دینی که تو پرهیز کنی طولانی ست
ادبیات غزلهای من از شیراز است
حکمت هندسه ی چشم شما یونانی ست
تخت جمشید که زیبایی تو در آن نیست
زنگ تاریخ فلاکت زده ی ایرانی ست
جبر سخت است و نمیفهمم و بیزارم از آن
زنگ ما میخورد و مرحله ی پایانی ست
امتحانی نگرفتی تو و مردود شدم
این همه فاصله تعطیلی تابستانی ست
علیرضا دهقانیان