الهام

خلوت روح...

الهام

خلوت روح...

دانشجوی پزشکی علاقه‌مند به شعر...

شعر هایی را می‌خوانید که با آنها زندگی می‌کنم.

تبادل شعر، تبادل احساس است. خوشحال می‌شوم به تبادل شعر!

پیوندها

۲ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

۲۸
تیر
چون است حال بستان ای باد نوبهاری 
کز بلبلان برآمد فریاد بی‌قراری 

ای گنج نوشدارو با خستگان نظر کن 
مرهم به دست و ما را مجروح می‌گذاری 

یا خلوتی برآور یا برقعی فروهل 
ور نه به شکل شیرین شور از جهان برآری 

هر ساعت از لطیفی رویت عرق برآرد
 چون بر شکوفه آید باران نوبهاری 

عود است زیر دامن یا گل در آستینت
 یا مشک در گریبان بنمای تا چه داری 

گل نسبتی ندارد با روی دلفریبت 
تو در میان گل‌ها چون گل میان خاری 

وقتی کمند زلفت دیگر کمان ابرو 
این می‌کشد به زورم وان می‌کشد به زاری 

ور قید می‌گشایی وحشی نمی‌گریزد 
دربند خوبرویان خوشتر که رستگاری 

زاول وفا نمودی چندان که دل ربودی 
چون مهر سخت کردم سست آمدی به یاری

 عمری دگر بباید بعد از فراق ما را
کاین عمر صرف کردیم اندر امیدواری 

ترسم نماز صوفی با صحبت خیالت 
باطل بود که صورت بر قبله می‌نگاری 

هر درد را که بینی درمان و چاره‌ای هست 
درمان درد سعدی با دوست سازگاری
  • امیرحسین
۰۴
تیر

کو شب قدر که قرآن به سر از تنگ دلی
هی بگویم بعَلیّ ٍ بعلیّ ٍ بعلی

مطلعُ الفجر شب قدر، سلام تو خوش است
اُدخلوها بسلام ٍ ابدی ٍ ازلی

اولین پرسش میثاق ازل را تو بپرس
تا الستانه و مستانه بگوییم بلی

همه قدقامتیان را به تماشا بنشان
تا مؤذن بدهد مژدۀ خیر العملی

ای خوشا امشب و بیداری و الغوث الغوث
خوشترش خواب تو را دیدن و بیدار دلی...

کسی آن سوی حسینیّه نشسته است هنوز
همه رفتند، شب قدر تمام است؛ ولی-

باز قرآن به سرش دارد و هی می گوید
بحسین بن علی ٍ بحسین بن علی


مهدی جهاندار

  • امیرحسین